راه پر پیچ و خم نوروز در تاجیکستان شوروی
نوشته شده توسط : gogos

تاجیکستان چند سالی است می کوشد جشن نوروز را هر چه باشکوه تر برگزار کند. مراسم نوروز شهر دوشنبه در این سالها به دستور امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان و بر پایه یکی از سنتهای کهن نوروزی مردم آسیای میانه به محلی خاص که "نوروزگاه" نامیده می شود منتقل شده است.

امسال تاجیکستان "نوروز بین المللی" را با حضور سران کشورهای مختلف جشن می گیرد و می کوشد به این مراسم جلوه ای خاص بدهد.

متفاوت با امروز که نوروز در تاجیکستان با شکوه و جلال خاص جشن گرفته می شود، برگزاری این جشن در دوره شوروی فراز و فرود های زیادی داشت. این مهمترین جشن مردمی منطقه در دوره ای از طرف حزب کمونیست به عنوان یک "جشن مذهبی" بسیار محدود شده و گاها ممنوع شده بود.

یکی از افرادی که در احیای جشن نوروز در تاجیکستان دهه هفتاد میلادی پیشقدم شد "میربابا میررحیم" پژوهشگر عرصه اجتماعی و مورخ پژوهشگاه علوم تاجیکستان است.

میررحیم در آن دوره برای معرفی نوروز کتابی به نام "پرازنیک نوروز" (جشن نوروز) به زبان روسی نوشت که مورد توجه پژوهشگران وعلاقمندان تاجیکستان قرار گرفت و همچنین جشن نوروز را به سران وقت حکومت شوروی معرفی کرد. با کوشش زیاد میررحیم اجازه برگزاری محدود اولین مراسم رسمی نوروز را بعد از دهه ها از مسکو به دست آورد.

پس از گفتگویی که سالها پیش با میربابا میررحیم در دوشنبه داشتم، چندی پیش بار دیگر فرصتی برای صحبت با او دست داد. در این گفتگو، میررحیم، که بعد از جنگهای داخلی تاجیکستان سالها در ایران زندگی کرده، از چگونگی کوشش های خود برای برگزاری جشن نوروز در زمان شوروی، روند احیای آن در تاجیکستان و آسیای میانه و مقایسه آن با نوروز ایران سخن می گوید.

در این نوشته شیوه گویش فارسی تاجیکستان تا حد ممکن حفظ شده است.

شما در آخرین سالهای دوره شوروی فعالیت های زیادی برای شناساندن نوروز داشتید. دستاورد این فعالیت ها چه بود؟

میربابا میررحیم، پژوهشگر عرصه اجتماعی و مورخ پژوهشگاه علوم تاجیکستان

میربابا میررحیم: من از اوایل سال ۱۹۷۷ میلادی تحقیقاتی را در مورد جشن­های ملی و دینی آسیای میانه و جشن های مخصوص شوروی در آن منطقه شروع کرده بودم. یک بخش از این تحقیقات مربوط به جشن نوروز بود. بعد از به سر کار آمدن سلطه رژیم کمونیستی در آسیای میانه، از جشن نوروز به عنوان یک وسیله تبلیغی برای ایده ها و رایحه های کمونیستی استفاده می شد.

بازسازی دولتی، گشایش مکتب، مدرسه و کارخانه ها در نوروز از سال ۱۹۱۸ و بعدا بطور گسترده در آسیای میانه معمول شد. در سالهای ۲۸-۱۹۲۷ در آسیای میانه یک معرکه (مراسم) هجوم بود که زنها را باید از حجاب آزاد می کردند، این هم در روز نوروز انجام می شد.

سال ۱۹۳۲ به بعد که تا ۳۷ که در آسیای میانه دوره ترور (منظور ترور های استالینی است) شروع شد دوره کمتر خطرناکی هم بوجود آمد برای نوروز و آن اینکه در مطبوعات مسکو یک عده مقاله هایی چاپ شد که نوروز را همچون سرسال مسلمانی معرفی کرده بودند. متاسفانه حالا نزدیک به صد سال بعد، این عنعنه (رسم) در در روزنامه نگاری روسی ادامه دارد.

شما هر سال هم تلویزیون مسکو را در نسخه اصلی روسی اگر تماشا بکنید، حتما باید بگویند که این سال مسلمانی است و در همه کشورهای مسلمانی این سنت پابرجاست.

بعد از سالهای چهل، یک دوره پایین روی، یعنی محکوم شدن جشن نوروز شروع شد که تا سالهای پنجاهم، شصتم ادامه دارد. بعد از انجمن (کنگره) بیستم حزب کمونیست که شخصیت پرستی استالینی را محکوم کردند، از سالهای ۱۹۶۲ فعالیت نوروز از نو شروع می شود و در آسیای میانه، بویژه در تاجیکستان ادامه پیدا می کند.

"سخت ترین دوره در اتحاد شوروی دهه هفتاد بود که دو هزار پانصد سالگی جشن گیری شاهنشاهی همزمان با نوروز در ایران انجام شد و بعد از اینکه هیئت شرکت کننده شوروی برگشتند و آمدند، گفتند که این جشن دینی است، عید شاهنشاهی است و این را باید ممنوع اعلام کرد"

میربابا میررحیم

ولی سخت ترین دوره در اتحاد شوروی دهه هفتاد بود که دو هزار پانصد سالگی جشن گیری شاهنشاهی همزمان با نوروز در ایران انجام شد و بعد از اینکه هیئت شرکت کننده شوروی برگشتند و آمدند، گفتند که این جشن دینی است، عید شاهنشاهی است و این را باید ممنوع اعلام کرد.

در سال ۱۹۷۷ وقتی که من به این موضوع دست زدم، احیا کردن نوروز کار سنگینی بود، بخصوص متقاعد کردن ادارات حزب کمونیست. وقتی که من در سال ۱۹۷۹ پیشنهاد خود را در مورد عید نوروز ارائه کردم، آن همزمان با انقلاب اسلامی در ایران بود.

یادم هست که ما برگزاری این جشن را برای سال ۱۹۸۰ در قرغان تپه که امروز به آن ولایت ختلان می گوییم پیشنهاد کرده بودیم. قریب به یک و نیم سال این پیشنهاد ما از طریق دوشنبه به مسکو، از حزب کمونیست تاجیکستان به حزب کمونیست مسکو می رفت تا اجازه اش را گرفتیم.

برای این جشن چند بخش را پیشنهاد کردیم از جمله گذراندن مراسم جفت برآران (شخم زنی آیینی) و انتخاب ملکه زیبایی برای دختران و انتخاب عروس سال.

برگزاری مراسم در یک میدان بزرگ یا ورزشگاه خیلی سخت بود.اولا که اداره جات این را قبول نمی کردند، دوم اینکه این یک نیروی زیادی می خواست که ما باید دانش آموزان و هنرمندان و کارگردانان و غیره را سفر می بردیم. از صدا و سیما و مطبوعات و همه اینها را هماهنگ کردن خیلی سخت بود. لیکن خدا را شکر می کنم که آنوقت دوستان زیادی بودند که از این پیشنهاد ما طرفداری کردند و اجازه دادند.

بعد از این سالهای بعد هم این جشن در قرغان تپه بود ولی مقصود ما این بود که نوروز را در دوشنبه برگزار کنیم. وقتی که ما این مورد را در سال ۱۹۸۲ مطرح کردیم، بررسی مفصل از خود من در کمیته مرکزی و در دیگر سازمانها انجام شد که هدف چیست. من به آنها می گفتم که این قضیه به اسلام ربطی ندارد و نوروز در عالم اسلام بارها ممنوع شده است.

برای برگزاری نوروز در دوشنبه به شما اجازه دادند؟

وقتی که ما در سال ۸۲ پیشنهاد کردیم بعد از گذشت زمان به من اجازه دادند. وقتی که پرسیدند که شما چطور می خواهید نوروز را در دوشنبه تجلیل کنید، از کجا می خواهید شروع کنید من گفتم نخست اینکه من می خواهم از پای مجسمه بنیانگزار ادبیات نوین فارسی ابو عبدالله رودکی یک جشن شیرانجام شود.

بعد آن جشن مستقیما تا میدان اساسی شهر که آن وقتها میدان لنین می گفتند ادامه پیدا کند. بعد گفتند چه نیروهایی می خواهید. من جواب دادم می خواهم تمام تاترهای دوشنبه، تمام سیرک دوشنبه با تمام حیواناتی که دارد و تمام ورزشکارانی که در دوشنبه هستند (البته اینها فقط در جشن های دولتی شرکت می کردند) همه را لازم دارم. سیرک همیشه در جشنهای دولتی شرکت داشت و از کاشانه خودش بیرون نمی آمد.

وقتی که ما این کار را شروع کردیم مردم حیرت زده شده بودند که این چیست؟ یعنی مردم را به این طور تاثیر گذاشته بود. این یک غلبه (پیروزی) بزرگی بود که بعدا حتی اگر من شرکت هم نمی کردم این جشن خودش برگزار می شد. بعد سال ۱۹۸۷ من برای اینکه دیدم این جشن باید اکنون دگرگون شود یک گزارش مفصلی برای کمیته مرکزی ارائه کردم و خواستم که بعدا جشن نوروز همچون روز تعطیل جشن گرفته شود.

سال ۱۹۸۷ در تاجیکستان این قرار کمیته مرکزی در مورد نوروز به تصویب رسید و رسمیت کامل گرفت. آن چیزی که من ارائه کردم، آنها پذیرفتند. خود قهار محکم اف (رئیس جمهور وقت تاجیکستان و منشی حزب کمونیست) حالا زنده هست. آنها پذیرفتند که نوروز چون جشن ملی باید برگزار شود.

وقتی که شما در آن زمان برای برگزاری نوروز کوشش می کردید، چقدر با شما مخالفت می شد و سنگ سر راه شما می انداختند؟ آیا کسانی هم بودند که با شما همکاری می کردند؟

عده زیادی مخالف بودند. نه فقط از طرف دستگاه، که خیلی از آنهایی بودند که امروز خودشان را طرفدار نوروز می دانند. ما را مسخره می کردند، بعضا تحقیر می کردند. می گفتند نوروز نامه عصر۲۱ را کی می نویسد؟ چون که خیام نوروزنامه نوشته بود. اما در داخل خود حزب کمونیست یک عده آدمهایی بودند که خیرخواه کار ما هم بودند.

یک وقتی من می خواستم کتابم را در فرهنگستان علوم تاجیکستان نشر کنم ولی از سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۵ اجازه ندادند که چاپ شود. در سال ۸۴ وقتی ما برای یک کنفرانس علمی به مسکو رفته بودیم در مورد نوروز هم سخن رفت. در آنجا یک فردی در باره نوروز ملی ما یک سخن ناحقی گفت که خیلی به من سخت رسیده بود. وقتی من این را شنیدم نتوانستم بر جایم بنشینم. برخاستم و پاسخ دادم. وقتی پاسخ دادم آنها تعجب کردند که این از کجا آمده است؟

وقتی که ما به دوشنبه برگشتیم یکی از اعضای کمیته مرکزی به من گفت گوش کن تو اگر همینطور باقی مانی ما به هیچ جا نمی رسیم. حالا که تو در باره نوروز شروع کرده ای بیا یک کتابی بنویس تا ما بدانیم این نوروز چیست. گفتم کتاب من به زبان روسی از سال ۷۹ آماده است. گفت چرا چاپ نمی کنی؟

گفتم چاپ نمی کنند، رئیس پژوهشگاه اجازه نمی دهد. گفت تو برو جای کار من الان زنگ می زنم. من آمدم جای کار. بعد از چند دقیقه رئیس فرهنگستان مرا دعوت کرد گفت تو زود به کمیته مرکزی میروی (برو). گفتم چرا؟ گفت من نمی دانم ولی سفارش کردند که زود آنجا بروی.

وقتی آنجا رفتم آن فرد پنج دقیقه کتابچه مرا ورق زد و بعد یک چیزی بالای آن نوشت و گفت برو پیش رئیس پژوهشگاه. من رفتم که منتظر من نشسته بودند. خلاصه من گفتم این را به دست شما دادند. گفت بله بله این همان کتابچه است که ما می خواستیم چاپ کنیم. در حالیکه آن کتاب مدت پنج سال در آنجا برای چاپ ایستاده بود، در مدت ۵ دقیقه کتاب من برای چاپ توصیه و نشر شد.

نوروز امروز در جهان شناخته تر شده، شما که در دوره شوروی خطراتی را به خود خریدید و نوروز را مطرح کردید، چقدر فکر می کنید شما در شناساندن نوروز سهیم بودید ؟

"در دهه هفتاد اما مردم حتی می ترسیدند بگویند ما داریم غذای نوروزی می پزیم. اگر ما آنزمان این کار را نمی کردیم این فرهنگ به نابودی کشیده می شد و مسکو هم همین را می خواست "

میربابا میررحیم

اگر ما آنوقت این کار را نمی کردیم به یک بن بستی می رسیدیم که بن بست سختی بود. اگر نمی کردیم دیگر جبران ناپذیر بود. ما در آنزمان آخرین لحظه های نفس کشی این جشن را حس می کردیم.

من یادم هست که در دهه شصت که اوایل بیدار شدگی (شدن) بود، پیرمردها، موی سفیدها در روز نوروز اول عیادت آن خانواده هایی می رفتند که گذشته (درگذشته) داشتند. بعد می رفتند از آن آب برگه زردآلو که ما گلونگاب می گوییم، از آن می نوشیدند، هیچ غذا نمی خوردند و بعد می آمدند به جشن و شادی و سرور یعنی کشتی گیری و بزکشی و دیگر چیزها می پرداختند.

در دهه هفتاد اما مردم حتی می ترسیدند بگویند ما داریم غذای نوروزی می پزیم. اگر ما آنزمان این کار را نمی کردیم این فرهنگ به نابودی کشیده می شد و مسکو هم همین را می خواست.

شما بعد از اینکه سالها روی نوروز تاجیکستان تحقیق کردید به ایران رفتید و در آنجا نوروز ایران را از نزدیک دیدید. چه شباهت ها و تفاوت ها بین نوروز دو کشور مشاهده کردید؟

آنکه در سال نو و با آمدن فصل بهار خرسندی و شادی و نشاطی در بین مردم وجود دارد، در اینجا تفاوتی دیده نمی شود، همه جا یکی هستند. ولی نوروز در این دوره حدود پانزده سالی که من ایران بودم، خیلی متفاوت بود. یعنی سالهایی که گوییم پایان قرن بیست در ایران، نوروز یک روحیه مظلومانه ای پیدا کرده بود.

نوروز قریب سیزده روز تعطیل بود، ولی آنقدر شادی و شعفی وجود نداشت. از زمانی که خاتمی روی کار آمد، دوره احیاء نوروز، رستاخیز نوروز شروع شد.هم چهارشنبه سوری و هم خود نوروز به نحوه دیگری پیدا شد و تا جایی رسید که شهرداری تهران چه در خود تهران و چه در حومه آن چاره بینی هایی برای برگزاری نوروز انجام دادند.

با وجود این متاسفانه در این دوره هم آن بزرگی وشکوهی که در نوروز چهل سال پیش ایران بود کمتر دیده می شود. این را هم باید اعتراف کرد که در دوره های پیش نوروز در ایران خیلی بزرگ وبا شکوه گرامی داشته می شد. می توانیم بگوییم که این برای مردم ایران هویت ملی ایرانی است، مثل یک کارت شناسایی است.

از زمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این کمی فروکش کرد، یک نوع تضاد بوجود آمد. در این دوره نوروز از یک طرف هویت ملی است، از طرف دیگر این بعضاً با عقاید دینی سازگار نمی آید. نکته دیگری که در طول اقامتم در ایران برای من جالب بود، کوشش برای جایگزین کردن یک عید دیگر به جای نوروز بود که این در مطبوعات سرو صداهای زیادی برپا کرد و مقالاتی چاپ شد.

اما زمانی که چند سال پیش نوروز با عید قربان مصادف بود من در ایران بودم و دیدم که مردم بیشتر به نوروز گرایش داشتند تا به عید قربان.

اگر شما به شیوه برگزاری جشن نوروز در آسیای میانه نگاه کنید یا مثلا "جشن گل سرخ" و "جشن گل لاله" که قبلا در آسیای میانه مرسوم بوده را در نظر بگیرید، در مقایسه با نوروز ایران کدام برای شما جذاب تراست؟

البته نوروز آسیای میانه خیلی جذابتر و جالب تر است، شیرین است. بخاطر اینکه اگر هم کمبودهایی وجود دارد اما جشن نوروز باید دسته جمعی باشد. از نگاه تاریخی نوروز باید اینطور باشد. در یک جشن مردم باید حضور داشته باشند، شرکت کننده باید وجود داشته باشد.

آنچه مثل ایران فقط در یک خانه برگزار می شود؛ فقط یک مراسم است، یک سنت یا یک رسم است. ولی در آسیای میانه با حضور انبوه مردم به یک جشن تبدیل می شود، به یک مراسم بزرگ تبدیل می شود.

شما که تجربه محدود بودن نوروز در آسیای میانه را دارید فکر می کنید آن کسانی که به قول شما در ایران کوشیدند یا می کوشند که نوروز را محدود کنند، از نظر تاریخی هیچ شانسی دارند؟

"من هیچ باور ندارم. برای اینکه در تاریخ نوروز این کوشش خیلی زیاد بود. هر حاکمی که در آسیای میانه یا جاهای دیگر می آمد، در یک دوره ای نوروز را همچون (به عنوان) مراسم زرتشتی یا جشن دوره تاریخی گذشته ممنوع می کرد. ولی با گذشت یک دوره تاریخی سی-چهل ساله این از بین می رفت"

میربابا میررحیم

من هیچ باور ندارم. برای اینکه در تاریخ نوروز این کوشش خیلی زیاد بود. هر حاکمی که در آسیای میانه یا جاهای دیگر می آمد، در یک دوره ای نوروز را همچون (به عنوان) مراسم زرتشتی یا جشن دوره تاریخی گذشته ممنوع می کرد. ولی با گذشت یک دوره تاریخی سی-چهل ساله این از بین می رفت.

صدرالدین عینی در کتاب خاطرات خود، "یاداشت ها" از جشن گیری نوروز در بخارا تا یکماه صحبت می کند. او می گوید که حکمرانانی که به آسیای میانه آمده بودند در اوایل اصلا به مردم اجازه نمی دادند نوروز را جشن بگیرند. ولی در پایان حاکمیت خودشان بعد از دویست سیصد سال، وقت نوروز تا یکماه عید می کردند و جشن می گرفتند. در تاریخ خیلی اینطور بوده است. تاریخ نشان داده است که نمی شود ممنوع کرد.

مثال دیگر همین همسایه ما ازبکستان است. حالا آنها همه دعوی دارند که نوروز از بابا و بابا کلانشان (پدر بزرگشان) است. اما همین ۲۵ سال پیش، سال ۸۵ و ۸۶ و ۸۷ این جشن بعنوان جشن فارسی زبانان ممنوع بود. حتی نمی گذاشتند "حریصه" یک غذای نوروزی سمرقند و بخارا را در روزهای نوروزی آماده کنند.

ولی حالا وضع تغییر کرد. مردم امروز هر چه بیشتر آگاه می شوند. من موقع نوروز در اینترنت می بینم که چقدر اطلاعات و کارتهای تبریک نوروزی با نمادهای ایرانی بین مردم رد و بدل میشود. فکر می کنم این جشن دوباره قوت گرفته و برای همیشه و برای همه نسل ها باقی خواهد ماند.





:: برچسب‌ها: تورنتو , زرد ,
:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 5 فروردين 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: